مدیریت و حسابداری

نکاتی در باب مدیریت و حسابداری

مدیریت و حسابداری

نکاتی در باب مدیریت و حسابداری

10 نشانه برای شناخت یک کارمند غیر مسئول

کارمندی شغل شریفی است، جزئی از بدنه دیوانسالاری است که اگر ساختارها به سامان باشد و سامانه‌ها به درستی کار کنند هر کارمند سهمی از پیشبرد دارد، اما رفتار غیرمسئولانه ( ناشی از ساختار یا تشکیلات بیمار، رویه‌های غلط، هنجارهای موجود،‌ تربیت نادرست و ... ) خلقیات یا تظاهراتی را پدید می‌آورند که اصطلاحاً کارمند صفتی می‌گویند.
چه بسیار کارمندانی که کارمند صفت نیستند و چه بسیار مدیران عالی‌رتبه‌ای که با وجود ارتقای سازمانی همچنان کارمند صفت باقی مانده‌اند، با این تفاوت که وقتی یک مدیر، کارمند صفت می‌شود اگر چه از برخی نشانه‌های اولیه این بیماری فاصله می‌گیرد اما در سایر حوزه‌ها مخرب‌تر می‌شود.

وجود هر یک از نشانه‌های زیر به تنهایی علامتی از این سندروم است:
ادامه مطلب ...

آب و سنگ

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...
اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد. اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه بیایی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی....
ولی با آگاهی و شناخت
وآنگاه بخشیدن را خواهی آموخت

فقر چیست؟


درباره فقر

میخواهم بگویم ……

فقر همه جا سر میکشد …….

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ……

فقر ، چیزی را ” نداشتن ” است ، ولی ، آن چیز پول نیست ….. طلا و غذا نیست …….

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند ……

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ……

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …..

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …..

فقر ، همه جا سر میکشد ……..

فقر ، شب را ” بی غذا ” سر کردن نیست ..

فقر ، روز را ” بی اندیشه” سر کردن است

————————————————————————————————

این حرفهای زیبای شریعتی را، میتوان مثل نیایش هر روز صبح خواند و خواند و خواند…

 

قانـون‌های طلایـی برای پـول خـرج کـردن . . .


فرقی نمی‌کند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که به شما اجازه نمی‌دهد موجودی حساب‌های‌تان را بی‌محابا به آتش بکشید. حتی اگر روی کوهی از پول نشسته باشید، باز هم اجازه ندارید بی‌محابا همه‌شان را آتش بزنید. چون در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که اگر به آنها عمل کنیم، اطمینان خواهیم داشت که در مسیر درست قرار داریم.

فروشنده‌ها باید به شما احترام بگذارند و از این راه برای خود جایگاه و مقام بالاتری بخرند. هیچ کسب و کاری با سهل‌انگاری دوام نخواهد آورد. اگر بعضی مواقع دچار لغزش می‌شوند این وظیفه ماست که شیوه درست را به خاطرشان بیاوریم.

ادامه مطلب ...

بدانیم که......



آنان که می خواهند کاری انجام دهند راهش را پیدا می کنند
و آنان که نمی خواهند کاری انجام دهند بهانه اش را پیدا می کنند

برای سرمایه گذاری کدام بهتر است:طلا ، سکه یا دلار؟


طلا و سکه برخلاف دلار همواره جزو کالاهای سرمایه ای بوده اند. هرچند که طلا برای خانم ها خاصیت تزئینی دارد و از این زاویه می توان آن را کالای مصرفی دانست اما حتی کسانی که طلا را به عنوان ابزاری زینتی خریداری می کنند هم به آن نگاه سرمایه ای دارند. به همین دلیل است که خانم ها همواره تغییرات قیمت طلا را دنبال می کنند تا ببینند سرمایه بالقوه شان به چه میزان رسیده است. آن ها می خواهند ارزش دارایی خود را بدانند تا در مواقع نیاز با فروش آن خواسته دیگرشان را برآورده کنند.

از طلا و سکه به عنوان کالاهای سرمایه ای با قدرت نقدشوندگی بالا یاد می شود که سرمایه گذاران حاضر در آن معمولا کارکرد میان سرمایه ای از آن انتظار دارند به این مفهوم که پول نقد خود را به سکه و طلا تبدیل می کنند تا هنگام انجام سرمایه گذاری های بزرگ تر یا خرید یکی از مایحتاج زندگی خود، آن را بار دیگر به پول نقد تبدیل کنند. بازار طلا و سکه هرچند از نظر نقدشوندگی به بازار ارز شبیه است اما نزد سرمایه گذاران از امنیت بیشتری برخوردار است و کارشناسان اقتصادی هم ورود به بازار طلا و سکه را برای سرمایه گذاری مذموم نمی دانند. فلز گرانبها به نسبت پول کاغذی آمریکا ارزش بالاتری میان سرمایه گذاران خرد دارد چراکه آن ها به ارزش ذاتی کالایی که خریداری می کنند اطمینان دارند و می دانند که این ارزش ذاتی به سادگی با تغییر سیاست های دولت، از بین نمی رود.

ادامه مطلب ...

نرخ مالیات و عوارض بر ارزش افزوده کالاها و خدمات عمومی 1392


سازمان امور مالیاتی کشور با صدور اطلاعیه ای، نرخ مالیات و عوارض بر ارزش افزوده کالاها و خدمات عمومی در سال ۱۳۹۲ را شش درصد اعلام کرد .

.

به گزارش رسانه مالیاتی ایران ، در این اطلاعیه آمده است : براساس تبصره ۲ ماده ۱۱۷ قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران که مقرر می دارد ،‌ نرخ مالیات و عوارض بر ارزش افزوده از سال اول برنامه ، سالانه به میزان یک درصد افزایش یابد ، بنابراین این نرخ مالیات و عوارض ارزش افزوده کالاها و خدمات عمومی از ابتدای سال ۱۳۹۲ ، شش درصد (۶% ) می باشد .

.

این گزارش می افزاید : به منظور جلوگیری از هر گونه مشکلات اجرایی از مودیان محترم مالیاتی مشمول نظام مالیات بر ارزش افزوده درخواست می شود که از ابتدای سال ۱۳۹۲ در کلیه مبادلات اقتصادی فیمابین ( عرضه کالاها و ارایه خدمات عمومی ) مالیات و عوارض ارزش افزوده را به نرخ شش درصد ( ۳.۶ درصد مالیات و ۲.۴ درصد عوارض ) در صورتحساب های صادره اعمال و از خریداران اخذ نمایند .

مادر


بچه ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ

ﻭقتی ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ...
ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ
ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !!
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ...
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ...
ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ...
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ ...
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ ...
ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ ...
ﻣﺜﻞﻫﻤﯿﺸﻪ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ ...

ما همدیگر را دوست نداریم؟!!!

نویسنده:جعفر محمدی – سایت عصر ایران


18 سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.

روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟


ادامه مطلب ...