مدیریت و حسابداری

نکاتی در باب مدیریت و حسابداری

مدیریت و حسابداری

نکاتی در باب مدیریت و حسابداری

یادداشتی حکیمانه از نلسـون مانـدلا



من باور دارم؛ که ما مسئول کارهایى هستیم که انجام مى‌دهیم، صرفنظر از اینکه چه احساسى داشته باشیم.

من باور دارم؛ که دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند.

من باور دارم؛
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آن‌ها را نمى‌شناسیم تغییر یابد.

من باور دارم؛
که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم.

من باور دارم؛
که همیشه کافى نیست که توسط دیگران بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم.

من باور دارم؛
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم، او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.

 
ادامه مطلب ...

SWOTیکی از 10 ابزار و مفهوم کلیدی مدیریت است.



تحلیل SWOT چیست ؟ (SWOT Analysis)

تحلیل SWOT ابزاری کارآمد برای شناسایی شرایط محیطی و توانایی های درونی سازمان است. پایه و اساس این ابزار کارآمد در مدیریت استراتژیک و همین طور بازاریابی، شناخت محیط پیرامونی سازمان است. حروف SWOT که آن را به شکل های دیگر مثل TOWS هم می نویسند، ابتدای کلمات Strength به معنای قوت ، Weakness به معنای ضعف، Opportunity به معنای فرصت و Threat به معنای تهدید است.

ماهیت قوت و ضعف به درون سازمان مربوط می شود و فرصت و تهدید معمولاً محیطی است.در اینجا به معرفی آنالیز SWOT پرداخته شده است و نحوه ی اجرای آن شرح داده نشده است.
  ادامه مطلب ...

نگاه و نظر

ممنون می شوم اگر نظرتان را در خصوص تصویر زیر با نگاه مدیریتی ارسال کنید.


گاهی به نگاهت نگاه کن


انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند. »

استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت)احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:«اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان  تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید .» 

او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند:«صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد.بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند.یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود.اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود،اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که:«آقای محترم!بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند.شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟»مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت:بله، حق با شماست.واقعاً متاسفم.راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است.. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم.نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»

استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ »و خودش ادامه می‌دهد که:«راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»

حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض می‌شود. کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هر از گاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم .آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است.

چگونگی طرز تنظیم و ارسال صورت مزد و حقوق ماهانه کارگران


در پی طرح سئوالات متعدد از سوی کارفرمایان درخصوص آیین‌نامه طرز تنظیم و ارسال صورت مزد و حقوق ماهانه کارگران و کارکنان، سازمان تأمین‌اجتماعی اعلام کرد: کارگاه‌های مشمول قانون تأمین‌اجتماعی، حداکثر ظرف 15 روز از تاریخ تأسیس و شمول به قانون تأمین‌اجتماعی، باید به شعبه تأمین‌اجتماعی واقع در حوزه عمل کارگاه مراجعه کنند و با استفاده از فرم‌هایی که در اختیار آنان قرار می‌گیرد، مشخصات کارگاه و کارگران خود را تکمیل و به شعبه ارائه کنند.
 
به گزارش ایسنا، کارگاه‌هایی که کارگر جدید استخدام می‌کنند صرفنظر از ساعات کار کارگر باید حداکثر ظرف 15 روز از تاریخ استخدام کارگر جدید، برای نامنویسی و دریافت شماره بیمه انفرادی وی اقدام کنند.
 
همچنین کارفرمایان باید در لیست ارسالی مزد و حقوق و مزایای کارگران و کارکنان، نام و نام خانوادگی کارفرما (یا مشخصات شرکت و نام و نام خانوادگی مدیرعامل شرکت)، شماره اختصاصی کارگاه که از طرف شعبه به کارفرما اعلام شده است، نام و نشانی دقیق کارگاه (یا کارگاه‌ها)، نام ماه و تعیین روزهایی که صورت مزد و حقوق برای آن مدت تهیه شده است، شماره ردیف، نام و نام خانوادگی بیمه‌شده طبق شناسنامه، کدملی و شماره اختصاصی بیمه‌شده که از طرف شعبه اعلام شده است، مبلغ حق‌بیمه سهم بیمه‌شده و جمع مبلغ حق‌بیمه سهم بیمه‌شده و سهم کارفرما را طبق فرم صورت مزد و حقوق درج کنند.
 
بر این اساس، مهلت تحویل لیست حقوق و دستمزد مربوط به هر ماه، تا آخرین روز ماه بعد بوده و درخصوص کارگاه‌های مشمول قانون معافیت از پرداخت حق‌بیمه سهم کارفرما تا میزان پنج نفر کارگر تا آخرین روز دو ماه بعد است.
 
گفتنی است، اگر بیمه‌شده‌ای بر اثر بیماری نتواند در محل کار حضور یابد، کارفرما باید ایام بیماری را با ذکر تاریخ در ستون ملاحظات لیست حقوق و مزد توضیح دهد و اگر بیمه‌شده‌ای ترک خدمت کرده یا خدمت او پایان یافته باشد، کارفرما باید موضوع را در ستون مربوط به ترک کار در لیست حقوق و مزد درج کند.
 
همچنین اگر بیمه‌شده مجدداً شروع به کار کند کارفرما باید شروع به کار آن را در ستون مربوطه در لیست حقوق و مزد درج کند.

همچون یک کارمند فکر می‌کنید یا همچون یک کارآفرین؟‏


همچون یک کارمند فکر می‌کنید یا همچون یک کارآفرین؟‏

 


 


پس از آنکه کتابی از کارول راث، با عنوان کارآفرینی مدرن را خواندم تصمیم گرفتم تا درباره شیوه تفکر عاملان اقتصادی فکر کنم. این عاملان هم برای شرکت‌ها و کسب‌وکارهای کوچک کار می‌کنند و هم همراه با آنها فعالیت دارند. پس دو دسته عامل اقتصادی داریم: کارآفرینان و کارمندان.

موفقیت شخص من در کسب‌وکار به این نکته مربوط می‌شود که من همچون یک کارآفرین با کسب‌وکارم رابطه دارم. پس باید بتوانید تمام تلاش‌تان را انجام دهید تا به بهترین شکل با کارمندان و ارباب رجوع سر و کار داشته باشید، به نحوی که خود آنها نیز بتوانند به شما همچون یک کارآفرین نگاه کنند. کارآفرینان بهتر است بیاموزند که هرگز نباید با کسانی که نگاهی خام و ساده به مقوله کسب‌وکار دارند، همکاری کرد. بسیاری از کارآفرینان از یک کارمند هم کمتر در جریان امور کسب‌وکارشان هستند. آنها نگاهی به کسب‌وکار دارند که تنها از یک کارمند ساده و تازه‌کار برمی‌آید.

کارآفرینان همواره باید از چشم‌انداز یک کارآفرین موفق به کسب‌وکار و مقولات مرتبط با آن نگاه کنند. اگر نتوانید نگاه‌تان را به این سطح بدوزید و در عوض تلاش کنید تا به نحوی میان‌مایه با مقوله کسب‌وکار سر و کار داشته باشید، آنگاه هرگز نخواهید توانست در بلندمدت به هیچ موفقیتی دست یابید.


***


حال می‌خواهیم بدانیم که آیا شما همچون کارآفرین فکر می‌کنید یا همچون کارمند؟ چه در یک کسب‌وکار مشغول به کار شویم، چه کسب‌وکار خودمان را راه بیندازیم، در هر صورت، توانایی ما برای شناسایی طرز فکر کسب‌وکارمان و نیز توانایی ما برای شناسایی طرز فکر سازمانی که به ما پول پرداخت می‌کند، می‌تواند به روابط کاری موفق یا حتی به فاجعه ختم شود.


سازمان‌هایی که تفکر کارآفرینان را ارج می‌نهند تمایل دارند تا بیش از همه از جذب کارمندان عادی اجتناب کنند و پرسنل کاری بسیار قدرتمندی را تشکیل دهند. از طرف دیگر، سازمان‌هایی که تفکر کارمندان را ارج می‌نهند تمایل دارند تا طرز فکر کارآفرینان را مشکل‌زا عنوان کنند و مدیریت و کنترلش را سخت بدانند.

دسته اول با طرز فکر کارآفرینان همراه‌اند و دسته دوم با طرز فکر کارمندان همدلی بیشتری دارند.

 اینجا 10 راهی را که با استفاده از آنها می‌توانید طرز فکرتان را مشخص کنید، معرفی می‌نماییم.


1. یک کارمند به کار خود همچون کسب‌وکار نگاه می‌کند. یک کارمند به یک روز کاری خوب و یک حقوق خوب در پایان دوره کاری توجه می‌کند. کارمندان در
پی اجرای مسائل کاری خود هستند.


2. یک کارآفرین می‌داند که کسب‌وکار پشتیبان کار کارمند است. یک کارآفرین می‌داند که کسب‌وکار به چه نحوی خوب پیش می‌رود و چرخ‌دنده‌های این
فعالیت به چه نحوی جا می‌افتند. کارآفرینان مراقب کارآیی و فرآیندهای کار هستند.


3. یک کارمند از ساختاری صلب پشتیبانی می‌کند که برای کسب‌وکار بنیادین است. کارمندان نقش خود و چگونگی اجرای این نقش در کسب‌وکار را به خوبی می‌فهمند.


4. یک کارآفرین از فرآیندی منعطف پشتیبانی می‌کند که قلب کسب‌وکار است. کارآفرینان درمی‌یابند که نسبت جزء و کل در یک شرکت چگونه است و اجزا به چه نحوی نقش‌شان را درون یک کل بازی می‌کنند. کارآفرینان می‌خواهند تضمین دهند که بخش‌های گوناگون شرکت می‌توانند به خوبی در بلندمدت با همدیگر فعالیت کنند و امور گوناگون را پیش ببرند.

5. یک کارمند پیش از همه یک عامل و انجام‌دهنده امور است. یک کارمند از روش‌ها، تکنیک‌ها، ابزارها و تاکتیک‌ها آگاه است. کارمندان به کار پایان‌یافته به‌منزله هدف می‌نگرند.


6. یک کارآفرین پیش از همه یک طراح و برنامه‌ریز است. یک کارآفرین عملا یک مذاکره‌گر، یک دورنگر و توأمان یک اندیشمند است. کارآفرینان به کار و ابزارهای کار به‌منزله وسایل رسیدن به هدف نگاه می‌کنند. یک کارآفرین همواره در حال ساختن استراتژی‌های نو است و دائما آنها را به آزمون می‌گذارد.


7. یک کارمند به «ضرورت‌ها و کنترل‌های کسب‌وکار» به‌منزله کار اشخاص دیگر نگاه می‌کند. یک کارمند را عملا می‌توان به وظایف و ملاقات‌هایی که طی کار «واقعی»اش با آنها برمی‌خورد، تجزیه کرد. او به این خاطر استخدام شده است که واجد مهارت‌ها و استعدادهایی خاص برای انجام برخی امور است.


8. یک کارآفرین از «ضرورت‌ها و کنترل‌های کسب‌وکار» استفاده می‌کند تا کار را ردگیری و مدیریت کند. یک کارآفرین می‌خواهد بیش از حد لزوم کار کند و به راحتی تن به شکست نمی‌دهد. وظایفی که ربطی به مهارت‌های خاص یک کارآفرین ندارند به او نشان می‌دهند که کار «واقعی» به چه نحوی باید پیش
برود. بدون اطلاعاتی که به این طریق (از طریق کارمندان و مشاهدات خودشان) به کارآفرینان می‌رسد آنها دیگر نمی‌توانستند هیچ پیوندی با کسب‌وکار
داشته باشند و عملا از وظایف خودشان نیز منفک می‌شدند. کارآفرین در پی شغل نیست.


9. یک کارمند فقط بر مسوولیت‌های خودش متمرکز می‌شود. کارمندان باید بدانند که به چه نحوی می‌توانند ارباب رجوع بیشتری به خود جذب کنند،چگونه یک خط تولید را به راه بیندازند، به چه نحوی فرآیندهای عملی را پیش ببرند و زیربناهای ساختاری شرکت‌شان را چگونه ترفیع بخشند. هر کارمند تنها در گستره مسوولیت‌پذیری‌های خاص خودش تعریف می‌شود.


10. یک کارآفرین بر مسوولیت‌های متقابل بین همه کارمندان کسب‌وکار متمرکز می‌شود. کارآفرینان می‌خواهند در جریان باشند که زیربناهای ساختاری آیا به قدر کافی رشد کرده‌اند یا نه، آیا نرخ سود متناسب با مخارج هست یا نه، آیا مخاطراتی کسب‌وکار یا مشتریان را تهدید می‌کند یا نه. کارآفرینان باید نسبت بین مسوولیت‌ها را بررسی کنند.


***


هر کسب‌وکاری واقعا به هر دو چشم‌انداز اقتصادی نیاز دارد: نگاه کارمندان و نگاه کارآفرینان. این دو سویه درست همچون ساختار و بیان یا فرم و عملکرد هستند. یک کسب‌وکار راستین تنها با استفاده از هر دو ‌نظر می‌تواند به بهترین شیوه برای رشد و توسعه خودش دست یابد. کارمندان حافظ آن چیزی هستند که باعث رشد شرکت می‌شود. در عین حال، کارآفرینان همه چیز را به پرسش می‌کشند و مسائل گوناگونی از گذشته تا اکنون مطرح می‌کنند تا
بتوانند از کیفیت بالای کار مطمئن شوند.
 

منبع: نویسنده: لیزا اشتراوس  مترجم: سیمین راد- انتشار : ویوان نیوز- برگرفته از http://52511.mihanblog.com

 

اهداء عضو


مرگ مغزی در علم پزشکی، «مرگ مطلق» و عبارت‌ است از قطع همه‌ی فعالیت‌های مغزی و ساقه‌ی مغزی به‌طور هم‌زمان.

به گزارش ایسنا، فرد مبتلا به مرگ مغزی شخصی است که به علت آسیب گسترده به مغز قادر به ایجاد ارتباط با محیط پیرامونش نبوده، نمی‌تواند صحبت کند، نمی‌بیند، به تحریکات دردناک پاسخ نمی‌دهد. فرد مبتلا به مرگ مغزی قادر به تنفس خودبه‌خودی هم نیست. این فرد با آن‌که ضربان قلب دارد، دستگاه گیرنده‌ی امواج مغزی هیچ ‌موجی را از مغز وی ثبت نمی‌کند و خط صاف رسم می‌کند.

ضربان قلب وی به کمک دستگاه تنفس مصنوعی و اقدام‌های نگهدارنده ادامه می‌یابد تا اعضای اهدایی برای پیوند در شرایط مطلوب حفظ شوند. مرگ مغزی در علم پزشکی «مرگ مطلق» است و این فرد هرگز زنده نمی‌شود.

فرصتی برای ایثار
اکنون چرا تردید؟ مرگ مغزی یعنی‌ همان مرگ قطعی! باید اقدام جدی کنیم. بیش از پیش کار کنیم. مردم را آگاه‌ کنیم، فرهنگ‌سازی درباره‌ی مرگ مغزی ضروریست. همه باید در این مقوله سهیم باشیم. تا زمانی که خانواده‌ها اطمینان حاصل نکنند که مرگ مغزی یعنی‌ همان مرگ قطعی، سخت رضایت می‌دهند و به علت نداشتن آگاهی فیزیولوژیکی و علمی، این تردید هم‌چنان باقی است و گرنه روحیه‌ی ایثار وجود دارد... 


 امروزه هزاران بیمار نیازمند با رنج بسیار در انتظار دریافت عضو پیوندی، روزهای عمر خود را سپری می‌کنند و هر روز نیز بر شمار آنان افزوده می‌شود و متأسفانه به‌علت کمبود اعضای اهدایی، درصد فراوانی از این بیماران در فهرست دریافت عضو قرار گرفته‌اند. در این میان، با این‌که اهدای اعضای بدن افرادی که دچار مرگ مغزی شده‌اند، با موافقت خانواده آنها می‌تواند به نجات جان بیماران نیازمند پیوند عضو منجر شود، شمار زیادی از آنها بدون استفاده مدفون می‌شوند و چشمان نگران هم‌چنان باید انتظار‌ها بکشند!

مرگ ‌مغزی پایان راه است، اما ...
متخصصان اذعان دارند بیمار دچار مرگ ‌مغزی شده به‌لحاظ علمی دیگر به حیات باز نمی‌گردد و اگر فردی برگشته، به این علت بوده که در تشخیص اولیه اشتباهی شده و یکی از موضوعات چالش‌انگیز در خصوص مرگ مغزی همین است!

پس اگر شنیدید فردی دچار مرگ‌ مغزی بوده و بهبود یافته، به‌طور حتم مورد، مرگ مغزی نبوده، بلکه کمای عمیق بوده و تشخیص این دو حالت از یکدیگر، با انجام معاینه، نوار مغز و دیگر اقدام‌های تشخیصی امکان‌پذیر است که همه‌ی این مراحل به‌صورت دقیق و طی چند مرحله و از سوی ۵ متخصص بررسی و تأیید می‌شود. حال پرسش دیگری که ممکن است به ذهن متبادر شود، این‌که چرا فرد دچار مرگ‌مغزی شده هنوز قلبش می‌تپد؟

قلب‌هایی که هم‌چنان می‌تپند
در این رابطه، دکتر «علی‌اصغر یارمحمدی» پاسخ می‌دهد: قلب به علت خودکار بودن در صورت داشتن اکسیژن تا مدتی به کار خود ادامه می‌دهد، اما یک دستگاه تنفس مصنوعی باید اکسیژن کافی را برای ادامه‌ی ضربان قلب فراهم کند. قلب بدون این کمک‌های مصنوعی از حرکت می‌ایستد. رییس مرکز دیالیز و پیوند اعضای منتصریه خاطرنشان می‌کند: همه‌ی این اقدام‌ها در حالی انجام می‌شود که حتی با وجود تمام تجهیزات به‌کارگرفته شده نیز قلب برای مدت کوتاهی ضربان دارد که این زمان، از چند ساعت تا چند روز ممکن است طول بکشد.

دکتر یارمحمدی درباره‌ی تأثیر مرگ مغزی بر دیگر اعضای بدن نیز می‌گوید: مرگ مغزی یعنی نرسیدن اکسیژن یا جریان خون به مغز، اما اعضای دیگر بدن مانند قلب، کلیه‌ها یا کبد تا مدتی به کار خود ادامه می‌دهند و قابل پیوند هستند.

تا دیر نشده باید اقدام کنیم
رییس مرکز دیالیز و پیوند اعضای منتصریه می‌افزاید: این اعضای حیاتی در صورت اقدام به‌موقع می‌توانند در بدن شخص دیگری از طریق «پیوند اعضا» استفاده شوند و خانواده‌های فرد مرگ‌ مغزی شده آگاه باشند که به هرحال تخریب اعضای بدن به فاصله کمی پس از مرگ مغزی آغاز می‌شود از همین‌رو فرآیند اهدا و پیوند عضو باید هرچه سریع‌تر انجام شود.

به‌گفته‌ی وی، شرایط پزشکی فرد در زمان مرگ مغزی تعیین‌کننده‌ی قابلیت وی برای اهدای عضو است، اما به‌طور کلی هر کسی در صورت بروز مرگ مغزی با رضایت بستگانش در زمان مرگ، می‌تواند اهداکننده‌ی عضو باشد. این در حالی است که به علت افزایش برخی بیماری‌ها که می‌تواند به عوارض برگشت‌ناپذیر در برخی اعضای بدن منجر شود، بیش از پیش شاهد نیاز به پیوند اعضا هستیم، دیابت و فشار خون در دنیا رو به افزایش است و نارسایی کلیوی از عوارض این بیماری‌هاست که در مواجهه با آن، چاره‌ای جز درمان جایگزین نیست و درمان بهتر و مؤثر‌تر، پیوند است.

شما کارت اهدای عضو نمی‌خواهید؟
در برخی موارد مانند بیماری‌های قلبی، کبدی و ریوی، پیوند عضو بیمار شاید تنها راه درمان و ادامه‌ی حیات باشد و به همین دلیل با ایجاد امکان پیوند، این شانس بزرگ را به بیمارانی که دچار مشکلات جدی هستند، می‌دهیم که به حیات خود ادامه دهند، پس گسترش فرهنگ اهدای عضو حایز اهمیت است و این گونه می‌توان جان شمار زیادی از بیماران نیازمند را نجات داد و آنها را به زندگی دوباره امیدوار کرد یا دست‌کم از درد و رنج بیمار نیازمند کاست.

افراد می‌توانند فرم اهدای عضو را تکمیل و رضایت خود را برای اهدای عضو در صورت مرگ مغزی اعلام کنند. این فرم‌ها با عنوان فرم عضویت در خانواده بزرگ «اهداکنندگان عضو» را مرکز مدیریت پیوند اعضا طراحی کرده است. اگر هم فرد پشیمان شود، امکان انصراف وجود دارد و می‌تواند رضایت خود را پس بگیرد، در غیر این صورت کارت شناسایی اهدای عضو صادر می‌شود. برای دریافت اطلاعات بیشتر از نحوه‌ی عضویت و دریافت کارت اهداء عضو می‌توانید به http://www.mums.ac.ir/tmc مراجعه کنید.

از آسان‌ ترین راه به شغل مناسب برسید



 

شغل مناسب,تعیین شغل

 

 

در خط مشی تعیین شغل، انتخاب حوزه کاری متناسب با شما مهم‌ترین مساله است. در این صورت، از کارتان رضایت خواهید داشت و در آن به تکامل خواهید رسید.

 

برای اینکه شغل مناسبتان را پیدا کنید، سرراست‌ترین راه این است که بی‌هیچ واسطه‌ای، تنها بر توانایی‌های خود تکیه کنید. تحقیقات زیادی نشان می‌دهند وقتی افراد در حوزه‌هایی کار می‌کنند که در آن به طور خاص پرقدرت عمل می‌کنند، در کارشان سنگ تمام می‌گذارند و از آن لذت می‌برند.

 

اگر بر توانایی‌های خود متکی باشید، فرصت‌های خوبی پیدا می‌کنید، چرا که کارفرمایان و سرمایه‌گذاران وقتی مطمئن می‌شوند که شما می‌توانید از پس چالش ها برآیید و واقعا می‌توانید به آنها کمک کنید که به اهدافشان برسند، روی شما حساب می‌کنند.


برای پیشبرد شغلتان بر اساس توانایی‌هایی که دارید، می‌توان از سه راهکار استفاده کرد:

 

1) توانایی‌های اصلی خود را بشناسید: اولین مرحله برای اینکه بدانید چه شغلی با توانایی‌های شما همخوانی دارد این است که بفهمید به چه چیزی باید تکیه کنید. با خودارزیابی شروع کنید. به دنبال استعدادهای متمایز، مهارت‌ها و دانشی باشید که در کارهای مشخص، شما را در رقابت با دیگران قرار می‌دهد.

 

به عنوان مثال، اگر بخواهیم این مطلب را در مورد مدیر فروش یک شرکت خدمات کامپیوتری به کار ببریم، در لیست توانایی‌های او مواردی مثل شناخت مشتری، روبه‌رو شدن با نیازهای اطلاعاتی برای پاسخ به مشکلات کامپیوتری، تعلیم مسوولان فروش تازه کار و ارتباط عمومی شفاهی بسیار خوب، می‌تواند قرار بگیرد. این ویژگی ها اگرچه برای این حوزه کاری مهم هستند، اما بسیار کلی‌اند و با مشخصاتی که دیگر مدیران فروش ممکن است در مورد تخصص‌های خود نام ببرند، مشابهت دارد.

 

ارائه لیستی جزئی تر می‌تواند راهنمای قوی‌تری برای انتخاب شغل شما باشد. در این نمونه خاص، به منظور روبه‌رو شدن با نیازهای اطلاعاتی مشتریان برای حل مشکلات کامپیوتری آنان، پا را فراتر بگذارید و به دانش خود در مورد چگونگی انجام این کار در یک صنعت خاص، مثل خرده فروشی یا تجربه خود با یک تکنولوژی خدمات کامپیوتری خاص مثل تلفیق کارکردهای iPhone با وب سایت یک شرکت اشاره کنید. یا اینکه در لیست خود فقط به شناخت مشتری اشاره نکنید، بلکه استعداد خود را برای حدس زدن مشکلات و نیازهای مشتری، حتی قبل از اینکه خود مشتری آنها را بداند توصیف کنید.

 

2) در طول زمان، توانایی‌های هدفمند ایجاد کنید: به محض اینکه استعدادها و قابلیت‌هایی را که دارید شناختید، به این فکر باشید که برای رشد حرفه خود به چه چیزی نیاز دارید. هدف شما می‌تواند کسب مهارت در یک حوزه فنی (مانند مثالی که در بالا در مورد مدیریت فروش کامپیوتر گفته شد) یا در یک عملکرد خاص (مثل تحلیل مالی یا مدیریت منابع انسانی) باشد.

 

برای اینکه توانایی مورد نظری را که قصد دارید به آن دست یابید، تعیین کنید، برخی اقدامات کاملا روشن و واضح هستند. مثلا ممکن است یک برنامه تحصیلی را پیش بگیرید یا مدرک مهارت فنی در یک حوزه مشخص دریافت کنید. حتی ممکن است تلاش کنید زمینه کاری خود را به سمت هدفی که تعیین کرده اید پیش ببرید.


اما اقداماتی هم وجود دارند که پیچیده‌ترند و شرایط را سخت می‌کنند. اگر جابه‌جایی خوبی در محل کار یا ارتقای شغلی یا پیشنهاد کاری جدیدی برای شما پیش آمده که با توانایی‌هایی که هدف قرار داده‌اید همخوانی ندارد، در پذیرفتن آن هوشیار باشید. وقتی به دنبال یک موقعیت کاری جدید هستید، باید جست‌وجوی خود را بر نقش‌هایی متمرکز کنید که می‌توانید در آن مهارت‌های هدف خود را رشد دهید، نه احتمالاتی که آسان تر به نظر می‌رسند.

 

3) برای تغییر مسیر کاری، توانایی‌های جدیدی در خود ایجاد کنید: اگر به این نتیجه رسیده اید که مهارت‌های شما و مسیری که طی می‌کنید، ایده آلتان نیست، حوزه کاری خود را عوض کنید. در این شرایط، به پیشنهاد ارزشی شخصی متفاوتی نیاز دارید که مستلزم کسب مهارت‌ها و دانش جدید است.

 

افراد وقتی چنین تغییری در کار خود ایجاد می‌کنند، معمولا زمینه توانایی‌های موجودشان را نادیده می‌گیرند. این انتخاب اغلب باعث می‌شود تنزل کنید و نتیجه نهایی آن هم قطعی نیست. راه آسان‌تر این است که آنچه به آن مسلط هستند را تقویت کنید تا به نتایج جدیدی برسید، مگر اینکه از جایگاهی که در آن قرار دارید، کاملا ناراضی باشید. خود را جای یک کارفرما یا سرمایه گذار در یک حوزه یا عملکرد جدید بگذارید و تصور کنید باید چه چیزی به خودتان اضافه کنید تا آنها بتوانند روی شما حساب کنند. افراد ممکن است دقیقا بدانند باید چه مسیر جدیدی را دنبال کنند و چه امکاناتی به آنها کمک می‌کند به هدف خود برسند.

 

اما به طور خاص‌تر، هدف آنها دقیقا مشخص نیست و در راه تحقق آن برخی راه‌ها را امتحان می‌کنند. مثال بارز این مطلب پزشکی بوده که طبابت دیگر او را راضی نمی‌کرده و به دنبال یک نقش مدیریتی بوده است. وی برای این کار استراتژی مشخصی در ذهن نداشت، اما به فراگیری بهداشت عمومی و کسب‌ مدرک در این زمینه اقدام کرد و زمینه‌ای را به وجود آورد که وی را به سوی یک حرفه مدیریتی سوق داد.

 

توسعه شغلی از طریق رشد توانایی‌ها، مستقیم ترین راه برای رسیدن به شغلی است که دقیقا مناسب شما است. باید بدانید مسیر شغلی شما تا چه حد براساس دانش و مهارت‌های شما شکل گرفته است.

جملات الهام بخش

آنقدر زمین خورده ام که بدانم

برای برخاستن

نه دستی از برون

بلکه همتی از درون لازم است . . .


fu3950.jpg



مهم نیست که چقدر مرتکب اشتباه می شوید یا به آهستگی پیشرفت می کنید

شما همیشه جلوتر از همه کسانی هستید که اصلاً هیچ قدمی برنمی دارند . . .


fu3941.jpg



فردی که منفی می اندیشد، در فرصت ها مشکلات را می بیند

فردی که مثبت می اندیشد، در مشکلات فرصت ها را می بیند . . .